امروز مامانی رفت دکتر
بعد از معاینه دکتر گفت که میتونم طبیعی زایمان کنم ولی نی نی هنوز پایین نیومده اما می تونیم تا آخر هفته دیگه ینی 6 اردیبهشت صبر کنیم.
از اون جایی که همه منتظر شمان و عمه هم هفته دیگه میره مکه و خیلی دلش میخواست شما رو ببینه و بابایی هم با سزارین موافق تر بود از دکتر خواستم که برای 2م اردیبهشت برام وقت سزارین بذاره تا هم به اهداف بالا برسیم هم تاریخ تولد شما بشه دو شنبه 92/2/2 !!!!!!
وااای مامانی هفته دیگه میای تو بغلم خیلی منتظرتیم
اینم لباس های نی نی
لباس های پاییزه و زمستونی
برای اینکه حجم زیاد نشه تو ادامه مطلب می ذارم...
ادامه مطلب ...اینم درواور
که البته روش بخور سرد، داروهای گیاهی، غلت گیر، چراغ خواب و موبایل اسباب بازی و یه قاب عکسه که بعدا عکس شما رو توش می ذاریم.
جانماز و چادر نماز فنقل خانوم
و لگن و سطل آشغال ست با اتاق
داخل کشو ها در ادامه مطلب
....
ست کالسکه و کریر که مامان و مامان جون کلی گشتن تا بهترین جنس و برات انتخاب کنن تا توش ایمن و راحت باشی و آخر سر مارک مکسی کوزی رو خریدن.
ست بیمارستانی هم که تو ساک آماده بسته شده تا هر وقت شما میخواستی بیای معطل نشی....
خرسی رو هم خاله برات از مشهد آورده
شیر دریایی نرم و پشمالو رو هم خاله برات از مکه آورده
آویز رو هم مامان جون از ترکیه خریده
≧^◡^≦
کیف هم شامل دشک تعویض، گرم نگهدارنده شیشه شیر و کیف پوشک های کثیفه و همچنین آویز های مختلف برای وصل شدن به کالسکه یا جاهای دیگه
سال نو مبارک
این آخرین سالیه که عید نوروز دو نفره داریم!!!!
البته الان 2 نفر و نصفی هستیم ولی سال دیگه رسما 3 نفر می شیم.
دو هفته عید حالم زیاد خوب نبود و مشکوک به مسمومیت حاملگی بودم آزمایشاتی دادم و خوشبختانه جواباش خوب بود همش میترسیدم چیزی باشه و مجبور شم دختر گلم و زودتر از این که وقتش بشه بیرون بیارن
خدا رو شکر که هفته 36 رو هم به سلامت رد کرد و یه نی نی رسیده شد.
خدا رو شکر هم مهتابم حالش خوبه و هم من....
اسباب بازی های بزرگ مهتاب خانوم: خونه باربی، ست کامل روستا، هلی کوپتر کنترلی، وال ای (که خود مامان برات درست کرده)، عروسک آوازه خوان فیل پشمالو و زیر انداز موزیکال
کمد لباس های مهتاب خانوم
عکس های داخل کمد در ادامه مطلب...
ادامه مطلب ...ست کامل روتختی : پتو، بالش، ضربه گیر، قنداق فرنگی و بالش شیر دهی هماهنگ با طرح تخت و کمد و آویز موزیکال تخت و اسکندر
پرده هماهنگ با طرح تخت و کمد، تخت و پارک، سرویس لحاف مسافرتی، دشک بازی پلی گرو،کیف کرمی، چوب لباسی و لباس علی اصغر برای مهتاب خانم شش ماهه
بقیه عکس ها در ادامه مطلب...
ادامه مطلب ...27 اسفند 91:
چیدن سیسمونی:
دو روز پیش بالاخره مامان جون وقت کرد تا سیسمونی هایی رو که این چند وقت خریده بودیم بیارن خونمون
قرار بود که عمه زهرا و خاله سعیده و منصوره بیان و سیسمونی رو با هم بچینیم
اما من با این که تب داشتم طاقت نیاوردم و گفتم بذار جای چیزا رو مشخص کنم و کم کم همه چیز رو سر جاش گذاشتم.
امروز که مامان جون اومد دید من همه رو چیدم بنابراین فقط چیدمان ها رو خوشگل کردیم و یه سری چیز ها رو جابه جا کردیم و تموم شد.
به مرور عکس های سیسمونی رو میذارم.
برای دیدن عکس های بیشتر به ادامه مطلب بروید.
26 اسفند 91:
سونوگرافی برای تعیین جهت جنین برای زایمان:
سونوگرافی این دفعه برا ی این بود که ببینیم نی نی چرخیده یا نه که البته چرخیده بود و آماده برای به دنیا اومدن بود.
هفته گذشته یه آنفلوانزای سخت به همراه سینوزیت شدید گرفته بودم و تقریبا کلش رو تب داشتم به همین خاطر یکم ضربان قلب دخترم بالا بود که دکتر امانی گفتن مشکلی نیست.
بالاخره تصمیم گرفتیم اسم دخملی رو مهتاب بذاریم. البته قطعی نیست و ممکنه تا آخر سر تغییر کنه.
در این سونوگرافی:
وزن نی نی: 2218 گرم
سن نی نی:34 هفته و 2 روز
تعداد ضربان قلب: 168 تا در دقیقه
طول استخوان ران 68 میلیمتر
و قطر سر: 280 میلیمتر
تشخیص داده شد.
دکتر امانی تاریخ زایمان طبیعی رو 6 اردیبهشت تخمین زدند.
خودتون سانسورکنین!!!!!
29 بهمن 91:
سونوگرافی ای دیگر:
برای این که خیالمون کاملا راحت بشه مجددا یه سونو گرافی برای چکاپ دخترچه خانم رفتیم طفلکی جاش خیلی تنگ شده دیگه نمی تونه آزادانه دست و پا بزنه
خدا رو شکر که همه چیزش سالم و نرمال بود.
در این سونوگرافی:
وزن نی نی: 1620 گرم
سن نی نی: 30 هفته و 5 روز
تعداد ضربان قلب: 155 تا در دقیقه
و تاریخ زایمان 24 آپریل 2013 یا 4 اردیبهشت 92
تخمین زده شد.
29 دی 91:
تخت و کمد:
امروز تخت و کمد دختر نازمو آوردن ولی یکی از عکساش مشکل داشت قرار شد درستشو بسازن و بیارن کاغذ دیواریش هم ست با طرح تخت و کمدش انتخاب کردیم.
واای کی بشه که دختر نازم بیاد و تو این تخت کوچولوش بخوابه
برای دخترم هنوز اسمی انتخاب نکردیم هر هفته یه اسم می ذاریم روش تا ببینیم کدومش بیشتر به دلمون می شینه و سخت درگیریم هر کسی که بهم می رسه و می خواد حال و احوال کنه با یه اسمی صداش می کنه ....
مهتاب
هستی
مونا
ریحانه
ساناز
سروناز
عسل
و......
10 دی 91:
سونوی آنومالی مجدد:
این بار سونوی آنومالی رو تکرار کردیم به خاطر همون کیستی که روی سر دخترم بود و خدا رو شکر رفع شده بود و دیگه مشکلی نبود.
واای چقدر خوشحالم این یک ماه داشتم از دلشوره می مردم
واقعا در تمام لحظات بارداری فقط آدم به این فکره که آیا بچم سالمه یا نه....
طبق این سونوگرافی:
وزن نی نی 620 گرم
سنش 23 هفته و 3 روز
تعداد ضزبان قلب 150 تا در دقیقه
طول تیغه بینی: 8 میلیمتر
طول استخوان ران: 5 میلیمتر
و قطر سر 23 میلیمتر
تشخیص داده شد.
این دفعه هم دکتر سونو گراف تصدیق کرد که دخترم دختره
12 آذر 91:
سونوی آنومالی:
امروز با بابا مجددا رفتیم سونوگرافی منتها این دفعه برای چک کردن سلامت اعضای نی نی مثل قلب، دستگاه گوارش، دستگاه ادراری، مغز، تعداد انگشتان و طول تیغه بینی (که مربوط به سندروم داون میشه) بود.
من خیلی هیجان داشتم چون امروز معلوم می شد که نی نی ما دختره یا پسر....
قبل از رفتن هم کلی صبحانه شیرین خورده بودم که مبادا نی نی خواب باشه و یا آروم باشه و پاشو انداخته باشه رو پاش.....
به محض این که خوابیدم رو تخت دکتر گفت می دونی جنسیتش چیه؟ گفتم نه- گفت دختره...
من و میگی دیگه تو پوست خودم نمیگنجیدم
بعد از این که بررسی دکتر تموم شد بابایی هم اومد تو اتاق و صدای قلب نی نی رو شنید
وای که چقدر جالب بود وقتی دهان نی نی باز و بسته می شد یا وقتی نی نی دست و پا شو تکون می داد
بابا از دکتر پرسید بچه چیه و دکتر گفت که دختره
این دفعه بابا یه خنده ای کرد که واقعا هیچ وقت تو عمرم ندیده بودم نهایت شعف رو می شد از چشماش احساس کرد ...
عاشقتیم دختر نازم
تنها چیزی که کمی ما رو نگران کرد وجود کیستی در سرت بود که دکتر گفت به خاطر اینه که زود اومدین سونو و تا هفته 20 رفع میشه بنابراین باید یک ماه دیگه دوباره سونو بدیم
ایشالا که تا یه ماه دیگه رفع شده باشه و دختر گلم مشکلی نداشته باشه....
آمین
در این سونوگرافی:
وزن نی نی: 310 گرم
سن نی نی: 19 هفته و 4 روز
تعداد ضربان قلب: 164 تا در دقیقه
طول تیغه بینی: 5.7 میلیمتر
طول استخوان ران: 3.5 میلیمتر
و قطر سر 19.5 میلیمتر
تشخیص داده شد.
11 آذر 91:
مدت چند هفتس که منتظرم تکوناتو حس کنم آخه می گن از هفته 16 حس میشه ولی من تا امروز حس نکرده بودم و همش تو فکر این اتفاق هیجان انگیز بودم.
امروز صبح بعد از نماز صبح که میخواستم بخوابم ینی ساعت 7 صبح یهو احساس کردم یه حباب تو دلم ترکید از اون جایی که تعریف دیگران رو در مورد حرکت نی نی ها شنیده بودم متوجه شدم که بــــــــلــــــــــــــه!!!! خود خود نی نی گولومه که داره تکون می خوره و من حسش کردم.
احساس شعفی که داشتم قابل وصف نیست.....
دلم برای امیر جان می سوزه که نمی تونه این لحظه زیبا رو حس کنه و فقط به اون چیزی که من تعریف می کنم بسنده می کنه البته بعدنا که نی نی بزرگتر شد اونم می تونه تکوناشو حس کنه ولی الان نه
24 آبان 91:
آزمایش ان تی مرحله دوم:
خدا رو شکر ریسک آزمایش مرحله اول پایین بود و این ینی مشکلی نیست ولی چون این آزمایش دو مرحله ایه و با هم کامل میشه مامانی آزمایش این مرحله رو هم داد که برای جواب اون هم باید یه هفته صبر کنیم.
23 مهر 91:
آزمایش ان تی مرحله اول:
امروز مامان و بابا با هم رفتن آزمایشگاه تا خون مامان تست بشه تا مطمئن بشیم که نی نی مون مشکل کروموزومی نداشته باشه.
جوابش یه هفته دیگه حاضر می شه.
مرحله دوم آزمایش هم یک ماه دیگه انجام می شه.
خدایا همه نی نی ها رو سالم نگه دار....
شنبه 22 مهر 92:
12 هفته و 1 روز:
سونوی ان تی:
امروز با بابا رفتیم سونو گرافی ان تی
توی این سونوگرافی تمام المان های حیاتی نی نی رو چک می کنن مثل استخوان بندی، دستگاه گوارش، دستگاه ادراری، قد نی نی و از همه مهم تر مایع نخاعی پشت گردن که همون ان تیه و زیاد بودنش علامتی از سندروم داون هست.
نتیجه این سونو با جواب آزمایشی که فردا مامان میده مشخص میکنه که نی نی در خطر بیماری های کروموزومی هست یا نه
طبق این سونو گرافی:
قد نی نی مون 55 میلیمتر و سنش 12 هفته و 1 روز بود.
وقتی صدای قلب نی نی پخش میشد و بابا برای اولین بار صداشو می شنید باید قیافشو می دیدی...
یه برقی تو چشماش بود که تا حالا ندیده بودم
البته خودم هم برای اولین بار بود که صدای قلب کوچیکتو می شنیدم و باورم نمی شد که منم دارم مامان میشم
دوشنبه 27 شهریور 91:
دومین سونوگرافی:
امروز هم دوباره مامانی سونو شد و توی کیسه جنینی یه نی نی کوچولو بود با قد 18.2 میلیمتر
اینم یه عکس رنگی از جنین در هفته هشتم
شنبه 11 شهریور 91:
4 هفته و 1 روز طبق سونو گرافی:
6 هفته و 1 روز طبق LMP:
امروز دکتر بودم و اولین سونو گرافی انجام شد و یک کیسه جنینی 10 میلیمتری تشخیص داده شد
خیلی خوشحال بودم حتی با دیدن یک تصویر مبهم سونوگرافی احساس می کردم که دارم به نی نی خودم نگاه میکنم
میخواستم همون موقع از دکتر بپرسم دختره یا پسر!!!
خوب شد نپرسیدم وگرنه آبروم میرفت که انقدر آفم
هم من هم امیر جان فقط تو دلمون خدا خدا میکردیم که بچمون سالم باشه و بمونه برامون دختر پسرش مهم نبود ولی خب بالاخره هر کسی کنجکاوه که بدونه بچش چیه؟