ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
این هفته رفته بودیم باغ و مهمون داشتیم و شما دائما چسبیده بودی به من و غر می زدی شایدم غریبی می کردی وقتی مهمون ها رفتن ما هم اماده شدیم تا برگردیم به تهران. کفش هاتو پوشوندم و دستت رو گرفتم تا کمی راه بری در کمال تعجب دیگه غر نزدی و سعی کردی دست من و ول کنی و دیگه خودت راه رفتی قبلا تا چهار پنج قدم راه میرفتی و میافتادی ولی این دفعه بیشتر رفتی افتادی دوباره بلند شدی و رفتی و دوباره افتادی هر دفعه بیشتر میشد تا اینکه دیگه خیلی کم میافتی و همش میخای راه بری دو سه روز اول باز هم چهار دست و پا رو ترجیح میدادی ولی الان یه هفته از راه افتادنت گذشته فقط راه میری و خیلی کم چهاردست و پا میری.
ضمنا خوشت اومده و هی الکی دور خونه میچرخی میری و میای
کلا هم خیلی محتاط هستی و هم توی راه افتادن تنبل بودی، هم قدم رو، هم چهاردست و پا، هم سینه خیز؛ اما وقتی هم که هر کدوم و یاد گرفتی دیگه زود توش پیشرفت کردی و فرز شدی.
از توپ بازی هم خیلی خوشت میاد هر شب کلی با هم بازی میکنیم. توپ و که میندازم بلند میشی میری میاری سمت من وسط راه توپ ها رو پرت میکنی سمتم بعدشم خودتو میندازی تو بغلم و میخندی.
عاشق خنده هاتم مامانی بخند
دیشب سه تا توپ و با هم برداشته بودی کلا هرچی توپ باشه دوست داری برداری و داشته باشی
خونه مامان جون هم همه توپ هاتو جا میدی توی دسته واکرت و با خودت این ور اون ور میبری
شعر یه توپ دارم قلقلیه رو هم یاد گرفتی و موقع بازی باهم میخونیم