-
عکس 6 ماهگی
چهارشنبه 17 مهر 1392 11:21
-
تو که چشمات خیلی قشنگه...
چهارشنبه 10 مهر 1392 01:32
عزیزم اولش که به دنیا اومده بودی چشمات طوسی بود ولی کم کم هی تغییر رنگ داد ماشی شد و کمی تیره تر و الان که پنج ماهت تموم شده رنگ چشمات عسلی دور مشکی شده شایدم نسکافه ای دقیق نمیتونم تشخیص بدم اخه یه رنگ خاصیه خلاصه که تو که چشمات خیلی قشنگه / رنگ چشات خیلی عجیبه
-
زیارت قبول مامانی
شنبه 6 مهر 1392 11:06
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا دخترم اولین سفرت به مشهد با دختر عمو ها و پسر عمو ها و ... رفتیم خدا رو شکر به خیر گذشت و شما مریض نشدی و خیلی هم اذیت نکردی از پاقدم شما تو این سفر دو بار غذای حضرتی قسمتمون شد چقدرم خوشمزه بود مسئول سالن از بس شما ناز بودی یه ماست اضافه داد مخصوص شما غافل از اینکه به پروتئین گاوی...
-
توانایی های کسب شده در ماه پنجم
سهشنبه 2 مهر 1392 19:02
1- توجه به پاها و گرفتن آنها با دست 2 - آموختن نحوه بازی کردن با روروک 3 - تحمل طولانی تر وزن در روروک 4 - راه رفتن با روروک 5 - قهقهه زدن 6- شناختن چهره مامان و بابا 7- بهتر گرفتن اشیا 8- به پهلو شدن 9- خیلیم پوف میکنی همه جا تفی شده از دستت
-
عکس 5 ماهگی
یکشنبه 31 شهریور 1392 13:18
-
تولد مامان
جمعه 29 شهریور 1392 12:50
تولد تولد تولدم مبارک چند روز دیگه تولد مامانیه ولی امروز جشن گرفتیم و به خاطر اینکه نمیتونم لبنیات بخورم خودم کیک پختم بدون شیر! البته روشو با خامه تزیین کردم که بقیه بدشون نیاد و بخورن ولی خودم خامه هاشو جدا کردم تو هم همش دلت میخواست شمع های روی کیک و بگیری بفرمایید کیک آلبالویی
-
به پهلو شدن...
پنجشنبه 28 شهریور 1392 13:02
امروز اولین باری بود که به پهلو شدی یکم توی چرخیدن و سینه خیز رفتن تنبلی و بیشتر دوست داری وایسی و راه بری یا بشینی توی روروک امروزم برای اینکه هم دستت تو دهنت باشه هم پاتو بگیری به پهلو شده بودی امیدوارم زودتر این تنبلیتو بذاری کنار دخترچه تازگی یاد گرفتی با چرخونک روی روروک بازی کنی و بچرخونیش خیلی این کار و دوست...
-
خدا رو شکر
دوشنبه 25 شهریور 1392 12:22
عزیز دلم از اولین روزی که دیگه شیر نخوردی 2 ماه میگذره خیلی ریزه میزه شدی و وزن گیریت اصلا خوب نبوده آخرین باری که رفتیم دکتر وقتی دید که من و بابا چقدر ناراحتیم پیشنهاد کرد که من یه رژیم بدون لبنیات بگیرم گفت شاید شما به پروتئین گاوی حساسیت داری با این که این علایم براش خیلی نادره. اگه خوب شد که من دو سال باید رژیم...
-
یاسمین و نمایشگاه ام بی سی و تلویزیون
پنجشنبه 21 شهریور 1392 11:27
عزیز دلم پارسال شما تو دلم بودی که رفتیم نمایشگاه مادر کودک نوزاد ولی امسال تو بغلم بودی و با خاله منصوره که پسر گلش تو دلشه رفتیم نمایشگاه ماشالا انقدر خوردنی هستی که هر می دیدت قربون صدقت می رفت و در آخر هم از طرف واحد مرکزیه خبر اومدن و از من و شما مصاحبه کردن و شب هم توی اخبار پخش شد خیلی معروف شدیا مامانی همه...
-
تاپ بابا ساز
جمعه 15 شهریور 1392 12:53
از اونجا که شیر نمیخوری و سخت به خواب میری ( جون گرسنه ای) بابا برات یه تاب درست کرده تا توی اون هم بازی کنی هم کم کم خوابت ببره تا بتونم شیرت بدم اینم عکس و فیلمش http://s4.picofile.com/file/7984923010/005_11_.mp4.html
-
یه خواب راحت
چهارشنبه 13 شهریور 1392 14:33
ماه اول اولین خواب راحت تو این دنیا کوفته برنجی مامان آخیش با یه شیکم سیر چقدر خواب میچسبه وااایی چقدر سر بالاییه ماه دوم من به خودم افتخار میکنم شششش خوابیدم ماه سوم ششش بازم خوابیدم ماه پنجم با تاپی که بابا برات درست کرده راحت راحت میخوابی وقتی درست شیر میخوری بیهوش میشی ماه ششم ببین چه زود بزرگ شدی مامانی موهاتم...
-
عکس
چهارشنبه 13 شهریور 1392 13:36
گل گلدون مامان و بابا هندونه بی دونه.....
-
اولین غذای کمکی
سهشنبه 12 شهریور 1392 11:00
دختر گلم الان چند ماهه که خوب وزن نمیگیری شیرم که نمیخوری با دکترت مشورت کردم گفت اصلا بهش غذا کمکی نده فقط میتونی شیر خشک بدی که البته اونم اصلا نمیخوری ینی تو دهنت نمیکنیا بنابراین بی توجه به حرف دکتر از بعد از اینکه سرماخوردگیت خوب شد ینی 4 ماه و 10 روزگیت با شیره بادوم غذای کمکیت رو شروع کردم بعد از 5 روز لعاب...
-
عکس بازی
دوشنبه 11 شهریور 1392 14:02
قربونت برم که انقدر روروک دوست داری مامان من بازی میکنم تو تفامو جمع کن من وقت ندارم همه عروسکاتو کندی که شیطون بلا!
-
عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد
یکشنبه 10 شهریور 1392 13:12
دخمل گلم این یه هفته ای که مریض بودی انگار دارو ها آرومترت کرده و چند باری تو بیداری هم شیر میخوری و سیر میشی البته از وقتی هوا تاریک میشه باز همون اش و همون کاسس ولی خب خدا رو شکر خیلی بهتر از قبلی
-
واکسن 4 ماهگی
دوشنبه 4 شهریور 1392 18:58
دختر گلم یاسمینم شنبه واکسن چهارماهگیت و زدی و تا شب تب کردی البته مرتب هر 4 ساعت بهت استامینوفن میدادم ولی تا شب تبت خیلی رفت بالا و از 39 گذشت که با بابا پاشویت کردیم و سرتو خنک کردیم از قبلش کمی سرفه و عطسه میکردی که از بعد از واکسن شدیدتر شد و تا شب خیلی شدید شد یکشنبه رفتیم دکتر و مجددا کلی دارو بهت داد که با...
-
توانایی های کسب کرده در ماه چهارم
شنبه 2 شهریور 1392 12:44
1- نشستن با کمک 2- گفتن اصوات هام و بوو و قن 3- پوف کردن 4- بلند کردن سر از بالش 5- نسشتن کوتاه مدت در روروک 6- گرفتن دست ها به هم 7- گذاشتن کف پا روی زمین در حالت خوابیده 8- جیغ زدن 9- گرفتن محکم عروسک ها و کشیدن آن ها
-
یاس باغ
جمعه 1 شهریور 1392 13:55
این لباس قشنگت و مامان جون برات دوختن خیلی بهت میاد گل یاسم آخ آخ چقدر هوس آبتنی کردم استخر و با تفام پر کردم خودم گلم مامانی
-
هنوز هم....
جمعه 25 مرداد 1392 10:45
مامانی الا یک ماهه که تو بیداری شیر نمیخوری دقیقا یادمه اون روزو صبح که بیدار شدی کلی با هم خندیدیم عوضت کردم و نشستم روی مبل تا شیرت بدم دو تا قلب که خوردی هی سرک میکشیدی بالا و تو اشپزخونه رو نگاه میکردی هر کاریت کردم سینم و نگرفتی و کلا دیگه نگرفتی که نگرفتی دیروز دکتره تو تلویزیون میگفت از علایم رفلاکس شدیده که...
-
اولین شمال
یکشنبه 20 مرداد 1392 14:33
یاسمین گلم عید فطر طبق هر سال رفتیم کلاردشت و این اولین سفر طولانیت بود انقده اونجا سرد بود که همش میپوشوندمت و چون هوا مه بود نمیشد ببریمت بیرون چون خیس میشدی یه روز هم رفتیم لب دریا اونجا هوا خوب بود شرجی هم نبود خیلی خیلی اذیت نکردی به جز شب ها موقع خواب و این که زودتر برگشتیم تا به ترافیک نخوریم اما چشمت روز بد...
-
خدا
جمعه 11 مرداد 1392 14:23
-
آزمایش مجدد
جمعه 11 مرداد 1392 14:10
یاسمین گلم دوباره آزمایش ازت گرفتم و دیرزوز جوابش اومد خدا رو شکر عفونت کامل رفته بود ولی شما هنوز خوب شیر نمیخوری انقد گریه کردی صورتت شده یه ذره و شبا زیر چشمت گود میفته الهی فدات شم مامانی
-
فاجعه
یکشنبه 6 مرداد 1392 15:04
یاسمین گلم ده روزی هست که راحت شیر نمیخوری یعنی در واقع وقتی هشیاری اصلا شیر نمیخوری اول باید بخوابونیمت بعد بهت شیر بدیم که البته خیلی زجر آوره چون گشنته و گریه میکنی تا از حال بری و بخوابی واقعا نمیدونم علت این اتفاق چیه ؟؟؟؟ اینم صدای گریه برای گرسنگیته:...
-
سه ماهگی
چهارشنبه 2 مرداد 1392 14:55
دوم مرداد با هم رفتیم مرکز بهداشت هدیه با این که خودش گفته بود بیاین ولی گفت قد و وزن برا چهار ماهگیه و فقط دور سرتو گرفت البته من خودم قد و وزنت هم گرفتم وزن 5600 دور سر 39.5 قد 62
-
توانایی های کسب کرده در ماه سوم
چهارشنبه 2 مرداد 1392 12:22
1- قدرت دراز کردن دست و گرفتن جزیی اسباب بازی 2- توانایی بردن دست و اشیا به سمت دهان 3- گفتن اغون 4- خنده صدا دار 5- واکنش به قلقلک 6- برگشتن به طرف صدا 7- آشنایی با بوی مامان 8- بلند کردن سر از روی بالش 9- بالا نگه داشتن طولانی سر در حالت دمر
-
عکس سه ماهگی
سهشنبه 1 مرداد 1392 14:11
این وقتیه که از خواب پا میشی انقده کش و قوس میای که انگار کوه کندی تو این عکسم تازه از حموم اومدی و سفید بلوری شدی
-
عکس آتلیه ای
چهارشنبه 19 تیر 1392 17:05
-
2 ماه و نیم
چهارشنبه 19 تیر 1392 15:37
در 75 روزگیت مجددا رفتیم مرکز بهداشت برای پایش وزن 5300 کیلوگرم دور سر 39.2 سانتیمتر اینم هندونه مامان
-
عکس دو ماهگی
سهشنبه 18 تیر 1392 16:58
-
خدا
چهارشنبه 5 تیر 1392 14:24
در خود نگاه میکنم که ببینم خطا کجاست؟ بعد از کمی تامل و قدری سکوت پی می برم آنجا که خالی از "خداست"